نام قریه ای است از محال ّ ابهررود زنجان. (ناظم الاطباء). قریه ای است در راه تبریز که کاروان در آن نزول کند. (انجمن آرای ناصری). در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده: قصبه ای است جزو دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، واقع در 6هزارگزی شمال باختری ابهر سر راه شوسۀ زنجان به قزوین. جلگه و سردسیر است. آب آن از قنات و رود خانه ابهررود. محصولات آنجا غلات، کشمش، انگور، میوه، گردو، یونجه و قلمستان. شغل اهالی زراعت، گلیم و جاجیم بافی. ایستگاه راه آهن در 5هزارگزی شمال این قصبه است. دارای پست خانه، تلفن و تلگراف و شعبه خرید غله و پاسگاه ژاندارمری و پمپ بنزین و از سال 1324 هجری شمسی کار خانه کبریت سازی اقتصاد در خرم دره دایر شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
نام قریه ای است از مَحال ّ ابهررود زنجان. (ناظم الاطباء). قریه ای است در راه تبریز که کاروان در آن نزول کند. (انجمن آرای ناصری). در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده: قصبه ای است جزو دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، واقع در 6هزارگزی شمال باختری ابهر سر راه شوسۀ زنجان به قزوین. جلگه و سردسیر است. آب آن از قنات و رود خانه ابهررود. محصولات آنجا غلات، کشمش، انگور، میوه، گردو، یونجه و قلمستان. شغل اهالی زراعت، گلیم و جاجیم بافی. ایستگاه راه آهن در 5هزارگزی شمال این قصبه است. دارای پست خانه، تلفن و تلگراف و شعبه خرید غله و پاسگاه ژاندارمری و پمپ بنزین و از سال 1324 هجری شمسی کار خانه کبریت سازی اقتصاد در خرم دره دایر شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
ده کوچکی است از دهستان هنزا از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. در 30هزارگزی شمال باختری ساردوئیه واقع شده و سکنۀ آن 15 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان هنزا از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. در 30هزارگزی شمال باختری ساردوئیه واقع شده و سکنۀ آن 15 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری بیجار و کنار رود خانه قزل اوزان. سکنۀ آن 30 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ده کوچکی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری بیجار و کنار رود خانه قزل اوزان. سکنۀ آن 30 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
آسوده. مستریح. ساکن. بی حرکت. ساکت. خفته. خوابیده. آرام. آرام گرفته. مقابل جنبان و جنبنده: از ما رها شدی دگری را رهی شدی از ما رمیده با دگری آرمیده ای. شهرۀ آفاق (از صحاح الفرس). ز کارآگهان آنکه بدرهنمای بیامد به نزدیک پرده سرای بجائی غو پاسبانی ندید جز از آرمیده جهانی ندید. فردوسی. محرّک نخستین، جنبنده نشاید وزبهر این او را آرمیده کردند... و گروهی جسم نهادند آرمیدۀ بی کرانه. (التفهیم). یکی بین آرمیده در غنا غرق یکی پویان و سرگشته ز افلاس. سنائی. صدف حیران بدریا در دوان آهوبصحرا در رمیده و آرمیده هر دو در دریا و در هامون. سنائی. - آرمیده خواندن، همواره خواندن. ترتیل
آسوده. مستریح. ساکن. بی حرکت. ساکت. خفته. خوابیده. آرام. آرام گرفته. مقابل جنبان و جنبنده: از ما رها شدی دگری را رهی شدی از ما رمیده با دگری آرمیده ای. شهرۀ آفاق (از صحاح الفرس). ز کارآگهان آنکه بدرهنمای بیامد به نزدیک پرده سرای بجائی غو پاسبانی ندید جز از آرمیده جهانی ندید. فردوسی. محرّک نخستین، جنبنده نشاید وزبهر این او را آرمیده کردند... و گروهی جسم نهادند آرمیدۀ بی کرانه. (التفهیم). یکی بین آرمیده در غنا غرق یکی پویان و سرگشته ز افلاس. سنائی. صدف حیران بدریا در دوان آهوبصحرا در رمیده و آرمیده هر دو در دریا و در هامون. سنائی. - آرمیده خواندن، همواره خواندن. ترتیل
دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه، واقع در یک هزاروپانصدگزی شمال شاهین دژ. این دهکده در مسیر ارابه رو شاهین دژ به میاندوآب و در جلگه واقع است با آب و هوای معتدل. آب آن از زرینه رود و محصولات آن غلات و بادام. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه، واقع در یک هزاروپانصدگزی شمال شاهین دژ. این دهکده در مسیر ارابه رو شاهین دژ به میاندوآب و در جلگه واقع است با آب و هوای معتدل. آب آن از زرینه رود و محصولات آن غلات و بادام. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
آرمیده. ساکن. بی حرکت: گران ساخت سنگ و سبک باد پاک روان کرد گردون و آرمده خاک. اسدی. ، مجازاً، کاهل: بود مرد آرمده در بند سخت چو جنبنده گردد شود نیکبخت. عنصری. ، خفته، آهسته. نرم در رفتار: چو بیدار باشی تو خواب آیدم چو آرمده باشی شتاب آیدم. فردوسی. ، با خلق خوش. که در خشم نیست: گهی آرمده و گه آرغده گهی آشفته و گه آهسته. رودکی
آرمیده. ساکن. بی حرکت: گران ساخت سنگ و سبک باد پاک روان کرد گردون و آرمده خاک. اسدی. ، مجازاً، کاهل: بود مرد آرمده در بند سخت چو جنبنده گردد شود نیکبخت. عنصری. ، خفته، آهسته. نرم در رفتار: چو بیدار باشی تو خواب آیدم چو آرمده باشی شتاب آیدم. فردوسی. ، با خلق خوش. که در خشم نیست: گهی آرمده و گه آرغده گهی آشفته و گه آهسته. رودکی
دهی است از دهستان گوی آغاج که، در بخش شاهین دژ شهرستان مراغه وبر سی و هشت هزار و پانصدگزی جنوب خاوری شاهین دژ ویکهزارگزی شمال راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب قراردارد. دره ای معتدل و سالم است و 151 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غله و کرچک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گوی آغاج که، در بخش شاهین دژ شهرستان مراغه وبر سی و هشت هزار و پانصدگزی جنوب خاوری شاهین دژ ویکهزارگزی شمال راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب قراردارد. دره ای معتدل و سالم است و 151 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غله و کرچک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی، واقع در چهل هزاروپانصدگزی شمال باختری خوی و سه هزاروپانصدگزی جنوب باختری شوسۀ خوی به سیه چشمه. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر سالم و دارای 2490 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی است و از راه ارابه رو میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی، واقع در چهل هزاروپانصدگزی شمال باختری خوی و سه هزاروپانصدگزی جنوب باختری شوسۀ خوی به سیه چشمه. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر سالم و دارای 2490 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی است و از راه ارابه رو میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 7هزاروپانصدگزی شمال قره آغاج و 23هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. این ناحیه کوهستانی با آب وهوای معتدل است. آب آن از چشمه سار و محصولات آن غلات و نخود و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 7هزاروپانصدگزی شمال قره آغاج و 23هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. این ناحیه کوهستانی با آب وهوای معتدل است. آب آن از چشمه سار و محصولات آن غلات و نخود و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که در 28هزارگزی باختر معلم کلایه واقعست. کوهستانی و سردسیر است و 85 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه شاهرود و قنات، محصولش غلات، برنج و صیفی، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که در 28هزارگزی باختر معلم کلایه واقعست. کوهستانی و سردسیر است و 85 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه شاهرود و قنات، محصولش غلات، برنج و صیفی، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)